صحبت ازروشها در تحقيق، يکي از مباحث مهم متدولوژيک است. با توجه به متعدد ومتکثر شدن دانشها و شاخه شاخه شدن علوم، در طي اعصار و قرون، روشهايتحقيق نيز مسير پر فراز و نشيبي طي نمودهاند. برخي از اين روشها در آغاز،براساسشيوههاي سنتي و اسناد و کتابخانهاي بودهاند که درطول زمان،متحول و منظور گشتهاند و سپس روشهاي نوين،به ويژه در قرون پانزدهم وشانزدهم، همراه با تحولات دنياي پوزيتيويسم، پيدا شدند که مبناي کار آنها،آزمايش و تجربه بود. در علوم مختلف، با تقسيمبنديهاي مختلفي از جهت روشيروبه رو هستيم که در اين مقاله و مباحث بعدي، سعي در کالبد شکافي آنهاداريم.
پايه هر علمي، روش شناخت آن است و اعتبار و ارزش قوانين هر علمي، به روش شناختي مبتني است که در آن علم به کار ميرود.
استنباطهاي علوم مختلف از روش تحقيق
1- روش تحقيق؛ به معناي رويکرد هستي شناسي .
2- روش تحقيق؛ به معناي مکاتب فکري و روشهاي تحليل طبيعت و جامعه (مانندتجربهگرايي، ثباتگرايي، ابطالگرايي، طبيعتگرايي، مکانيکگرايي،رفتارگرايي، تاويلگرايي، فهمگرايي و پديدارشناسي)
3- روش تحقيق؛ فرايند نظاممند براي يافتن پاسخ يک پرسش يا راهحل يک مسئله .
دراين باره بايد گفت كه روش تحقيق، مجموعهاي از قواعد، ابزار و راههايمعتبر (قابل اطمينان) و نظام يافته، براي بررسي واقعيتها، کشف مجهولات،يافتن روابط و دستيابي به راهحل مشکلات است