تفاوت بارزی بین دو اصطلاح رشد و توسعه اقتصادی وجود دارد . رشد اقتصادی مفهومی كمی (عددی ) است در حالیكه توسعه اقتصادی مفهومی كیفی است. « رشد اقتصادی » به تعبیر ساده این گونه تعریف می کنیم :« افزایش تولید (كشور) در یك سال خاص در مقایسه با مقدار آن در سال پایه. به عبارت دیگر با نگاه علمی تر می توان گفت : افزایش تولید ناخالص ملی (GNP) یا تولید ناخالص داخلی (GDP) در سال مورد نیاز به نسبت مقدار آن در یك سال پایه رشد اقتصادی محسوب میشود كه باید برای دستیابی به عدد رشد واقعی, تغییر قیمتها (بخاطر تورم) و استهلاك تجهیزات و كالاهای سرمایهای را نیز از آن كسر نمود .
از منابع مختلف رشد اقتصادی می توانیم به افزایش بكارگیری نهادهها (افزایش سرمایه یا نیروی كار), افزایش كارآیی اقتصاد (افزایش بهرهوری عوامل تولید) و بكارگیری ظرفیتهای احتمالی خالی در اقتصاد نام ببریم .
« توسعه اقتصادی » عبارتست از رشد همراه با افزایش ظرفیتهای تولیدی اعم از ظرفیتهای فیزیكی، انسانی و اجتماعی.
در توسعه اقتصادی ، رشد كمی تولید را باعث خواهد شد اما مهم تر آنکه در كنار آن ، نهادهای اجتماعی نیز متحول خواهند شد، نگرش افراد جامعه تغییر خواهد كرد، توان بهرهبرداری از منابع موجود به صورت مستمر و پویا افزایش یافته ، و هر روز نو آوری جدیدی انجام خواهد شد .
اما آنچه ضروری می نماید آن است که امر توسعه امری فراگیر در جامعه است و نمیتواند تنها در یك بخش از آن اتفاق بیفتد. توسعه ، حد و مرز و سقف مشخصی ندارد بلكه بدلیل وابستگی آن به انسان, پدیدهای كیفی است (برخلاف رشد اقتصادی كه كاملاً كمی است) كه هیچ محدودیتی ندارد.
توسعه اقتصادی دو هدف اصلی دارد:
اول : افزایش ثروت و رفاه مردم جامعه و ریشهكنی فقر
دوم : ایجاد اشتغال ، كه هر دوی این اهداف در راستای عدالت اجتماعی است.
نگاه به توسعه اقتصادی در كشورهای پیشرفته و كشورهای توسعهنیافته متفاوت است. در كشورهای توسعهیافته هدف اصلی ، افزایش رفاه و امكانات مردم است در حالیكه در كشورهای عقبمانده بیشتر ریشهكنی فقر و افزایش عدالت اجتماعی مدنظر است.
شاخص های توسعه اقتصادی :
از جمله پارامترهای روشن کننده سطح توسعه یافتگی می توان به عوامل زیر اشاره کرد :
الف. شاخص درآمد سرانه: از تقسیم درآمد ملی یك كشور (تولید ناخالص داخلی) به جمعیت آن، درآمد سرانه بدست میآید. این شاخص ساده و قابلارزیابی در كشورهای مختلف, معمولاً با سطح درآمد سرانه كشورهای پیشرفته مقایسه میشود.
شاخص برابری قدرت خرید (PPP) : از آنجاكه شاخص درآمد سرانه از قیمتهای محلی كشورها محاسبه میگردد و معمولاً سطح قیمت محصولات و خدمات در كشورهای مختلف جهان یكسان نیست، از شاخص برابری قدرت خرید استفاده میگردد. در این روش،مقدار تولید كالاهای مختلف در هر كشور ، در قیمتهای جهانی آن كالاها ضرب شده و پس از انجام تعدیلات لازم ، تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه آنان محاسبه میگردد .
شاخص درآمد پایدار (GNA, SSI): كوشش برای غلبه بر نارساییهای شاخص درآمد سرانه و توجه به « توسعه پایدار » به جای « توسعه اقتصادی » منجر به محاسبه شاخص درآمد پایدار گردید. در این روش, هزینههای زیستمحیطی كه در جریان تولید و رشد اقتصادی ایجاد میگردد نیز در حسابهای ملی منظور گردیده (چه به عنوان خسارت و چه به عنوان بهبود منابع و محیط زیست) و سپس میزان رشد و توسعه بدست میآید
د : شاخصهای تركیبی توسعه: از اوایل دهه 1980, برخی از اقتصاددانان به جای تكیه بر یك شاخص انفرادی برای اندازهگیری و مقایسه توسعه اقتصادی بین كشورها, استفاده از شاخصهای تركیبی را پیشنهاد نمودند. به عنوان مثال میتوان به شاخص تركیبی موزنی كه مكگراناهان (1973) برمبنای 18 شاخص اصلی (73 زیرشاخص) محاسبه مینمود, اشاره كرد (بعد, شاخص توسعه انسانی معرفی گردید)
شاخص توسعه انسانی (HDI): این شاخص در سال 1991 توسط سازمان ملل متحد معرفی گردید كه براساس این شاخصها محاسبه میگردد: درآمد سرانه واقعی (براساس روش شاخص برابری خرید) ، امید به زندگی (دربدو تولد) و دسترسی به آموزش (كه تابعی از نرخ باسوادی بزرگسالان و میانگین سالهای به مدرسهرفتن افراد است) می باشد .
توسعه اقتصادی
مقدمه
از سالیان بسیار دور, با افزایش سطح دانش و فهم بشر, کیفیت و وضعیت زندگی او همواره در حال بهبود و ارتقا بوده است. بعد از انقلاب فرهنگی-اجتماعی اروپا (رنسانس) و متعاقب آن انقلاب صنعتی, موج پیشرفتهای شتابان کشورهای غربی آغاز گردید. تنها کشور آسیایی که تا حدی با جریان رشد قرنهای نوزده و اوایل قرن بیستم میلادی غرب همراه گردید کشور ژاپن بود. بعد از رنسانس که انقلابی فکری در اروپا رخ داد, پتانسیلهای فراوان این ملل, شکوفا و متجلی گردید اما متاسفانه در همین دوران, کشورهای شرقی روند روبهرشدی را تجربه نکرده و بعضاً سیری نزولی طی نمودند. البته بعضاً حرکتهای مقطعی و موردی در این کشورها صورت گرفت اما از آنجاییکه با کلیت جامعه و فرهنگ عمومی تناسب کافی را نداشت و مورد حمایت واقع نگردید, به سرعت مزمحل گردید. محمدتقیخان امیرکبیر در ایران, نمونهای از این دست است.
مباحث توسعه اقتصادی از قرن هفدهم و هجدهم میلادی در کشورهای اروپایی مطرح گردید. فشار صنعتیشدن و رشد فناوری در این کشورها توام با تصاحب بازار کشورهای ضعیف مستعمراتی باعث شد تا در زمانی کوتاه, شکاف بین دو قطب پیشرفته و عقبمانده عمیق شده و دو طیف از کشورها در جهان شکل گیرد: کشورهای پیشرفته (یا توسعهیافته) و کشورهای عقبمانده (یا توسعهنیافته).
توسعه اقتصادی چیست
باید ببن دو مفهوم ”رشد اقتصادی“ و ”توسعه اقتصادی“ تمایز قایل شد.
تا اوایل دهه 60 میلادی توسعه فرایندی اقتصادی و تکنولوژیک به شمار می رفت که در افزایش سرانه محصول نا خالص ملی و به صورت ایجاد فرصت های شغلی و دیگر امکانات اقتصادی ضروری برای توزیع گسترده تر منافع اقتصادی و اجتماعی تبلور یافت .
اما در اواخر دهه به تدریج اشکار شد که هر چند رشد شرط ضروری توسعه است نباید ان را توسعه تلقی کرد زیرا توسعه نمی تواند مواردی مثل تولید برای معاش , جنبه های غیر اقتصادی شکوفایی فردی و اجتماعی و رفاه و ملاحظات مربوط به توزیع درامد را در برگیرد . افزایش محصول ناخالص ملی اگر چه میتواند بر نارسایی های درونی پیشرفت اقتصادی سرپوش بگذارد نابرابری را نیز تشدید میکند زیرا چنین پیشرفتی فقط گروه کوچکی را در برمیگیرد . بنابراین تحلیل گران اقتصادی به این نتیجه رسیدند که توسعه را نباید به رشد که خود بر اساس الگوی انباشتگی سرمایه به سرمایه گذاری رشد تفسیر میشود محدود کرد .